تیفوسلغتنامه دهخداتیفوس . (فرانسوی ، اِ) مرض عفونی که به وسیله ٔ شپش سرایت کند و چون علائم ظاهری آن شبیه تیفوئید است بدین نام خوانده شده و چون دارای بثور جلدی است آن را تیفوس پتشیال یا تیفوس اکزانتماتیک نامند. میکروب بوسیله ٔنیش زدن شپش و ریختن مدفوعش در محل گزیدگی یا خاراندن خود شخص وارد خون
تیفوسفرهنگ فارسی عمیدبیماری واگیردار که بهوسیلۀ نیش حشراتی مانند شپش منتقل میشود و با کوفتگی اعضا، سردرد، کمردرد، سرگیجه، تهوع، هذیان، پریشانی حواس، و تب شدید همراه است.
تیفوسفرهنگ فارسی معین[ فر. ] (اِ.) نوعی بیماری عفونی که با تب همراه است . میکروب آن از طریق نیش زدن شپش وارد خون می شود.
پتفوزلغتنامه دهخداپتفوز. [ پ َ ] (اِ) گرداگرد دهان ومنقار مرغان . (برهان ). پوزه . معرب آن فِطیسَه است : مستطعم الفرَس ، پتفوز اسب . (منتهی الارب ) : عاریت داده بدو سبلت و ریش و پتفوزببخارا شده هنگام صبا علم آموز. سوزنی .بشعر عذب دل
تفوزلغتنامه دهخداتفوز. [ ت َ ] (اِ) بمعنی تفور است که گل باشد. (برهان ). همان تفور است ... (شرفنامه ٔ منیری ). تفور و گل و طین و سفال . (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
تفویزلغتنامه دهخداتفویز. [ ت َ ] (ع مص ) بمردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیدا و آشکار گردیدن راه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درگذشتن و بیابان بریدن با شتر. (منتهی الارب ) (ناظم ال