تقارلغتنامه دهخداتقار. [ ت َ قارر ] (ع مص ) قرارو ثبات ورزیدن و آرمیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ثابت و ساکن شدن . (از اقرب الموارد).
ریختهگری تکپارmonomer castingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بسپارش تودهای که در قالب انجام میشود و در آن محصولات بسپاری نهایی مستقیماً از تکپار حاصل میشوند
همبَسپار چهارتاییquaterpolymer, biopolymerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی همبسپار که از چهار تکپار مختلف ساخته شده است
بازده پیوندزنیgrafting efficiencyواژههای مصوب فرهنگستاندر همبسپارش پیوندی، نسبت مقدار تکپار پیوندخورده بر روی یک زنجیر به کل مقدار تکپار بسپارشده
بَسپارشpolymerizationواژههای مصوب فرهنگستان1. عمل به هم پیوستن دو یا چند تکپار برای تولید یک بسپار 2. هر واکنش شیمیایی که سبب بههمپیوستگی دو یا چند تکپار شود
ریختهگری تکپارmonomer castingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بسپارش تودهای که در قالب انجام میشود و در آن محصولات بسپاری نهایی مستقیماً از تکپار حاصل میشوند