توغیرلغتنامه دهخداتوغیر. [ ت َ ] (ع مص ) بر کینه و خشم برانگیختن کسی را. || گرم نمودن شیر و آب و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به وغیر شود.
توغرلغتنامه دهخداتوغر. [ ت َ وَغ ْ غ ُ ] (ع مص ) سخت برافروختن به خشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از خشم برافروختن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد).
توغریواژهنامه آزادتُوغرِی،/ترکی/ به معنای مستقیم، راست. این واژه در مناطق مرکزی افغانستان کاربرد دارد. تُوغرِی،/ترکی/ به معنای مستقیم، راست. این واژه در مناطق مرکزی افغانستان کاربرد دارد.
تیغورلغتنامه دهخداتیغور. [ وَ ] (ص مرکب ) تیغدار. شمشیرزن : بسته و خسته روند تیغوران پیش اوبسته به شست سبک خسته به گرزگران .خاقانی .
ارید کردنلغتنامه دهخداارید کردن . [ اُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کندن پر مرغ با افکندن آن در آب گرم . آورود کردن . آورید کردن . اُروت کردن . ایغار. توغیر.