تمخرلغتنامه دهخداتمخر. [ ت َ م َخ ْ خ ُ ] (ع مص ) برابر باد ایستادن . || پشت بسوی باد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || روی آوردن شتر به سوی گیاه سبز. (از اقرب الموارد).
متمخرلغتنامه دهخدامتمخر. [ م ُ ت َم َخ ْ خ ِ ] (ع ص ) کسی که برابر باد می ایستد. || آن که پشت به باد میکند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمخر شود.
پشتلغتنامه دهخداپشت . [ پ ُ ] (اِ) قسمت خلفی تن از کمر به بالا. ظهر.اَزْر. قرا. قری . قَروان و قَرَوان . حاذ. مطا. قصب .سَراة. قَرقَر. قِرقری ّ. (منتهی الارب ) : پشت خوهل سر تویل و روی بر کردار قیر ساق چون سوهان و دندان بر مثال دستره . غو
متمخرلغتنامه دهخدامتمخر. [ م ُ ت َم َخ ْ خ ِ ] (ع ص ) کسی که برابر باد می ایستد. || آن که پشت به باد میکند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمخر شود.
مستمخرلغتنامه دهخدامستمخر. [ م ُ ت َ خ ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استمخار. آنکه جهت خنکی برابر باد می ایستد. (ا ز ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به استمخار شود.