تغویطلغتنامه دهخداتغویط. [ ت َغ ْ ] (ع مص ) فروخوردن لقمه را و لقمه را کلان گرفتن . || دورتک ساختن چاه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تغوطلغتنامه دهخداتغوط. [ ت َ غ َوْ وُ ] (ع مص ) حدث کردن . (تاج المصادر بیهقی ). در مغاکی رفتن قضای حاجت را و غایط کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): قضی الحاجةکابدی و احدث ، یقال : تغوط و بال . (اقرب الموارد).
تغویثلغتنامه دهخداتغویث . [ ت َغ ْ ] (ع مص ) فریاد خواندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). واغوثاه گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).