تعرفگریلغتنامه دهخداتعرفگری . [ ت َ ع َرْ رُ گ َ ] (حامص مرکب ) وضعو فرض کردن . (وحید دستگردی ). شناساندن : بود مه و سال ز گردش بری تا تو نکردیش تعرفگری .نظامی (مخزن الاسرار چ وحید ص 112).
مهرو، مهروفرهنگ مترادف و متضادخوبرو، زهرهجبین، ماهرخ، مهجبین، مهرخ، مهسا، مهسیما، مهلقا، مهوش ≠ زشترو
محرفلغتنامه دهخدامحرف . [ م َ رِ ] (ع اِ) جای بازگشتن . یقال ما لی عنه محرف ؛ ای مصرف . || جای کسب کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
محرفلغتنامه دهخدامحرف . [ م ِ رَ ] (ع اِ) محراف . مسبار. میل که بدان غور و عمق جراحت دانند. ج ، محارف و محاریف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به محراف شود.
محرفلغتنامه دهخدامحرف . [ م ُ ح َرْ رِ ] (ع ص ) گرداننده ٔ سخن از جای . (از منتهی الارب ). تحریف کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تحریف شود. || قطکج زننده بر قلم . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).