تشارسلغتنامه دهخداتشارس . [ ت َ رُ ] (ع مص ) همدیگر دشمنانگی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). با همدیگر دشمنانه رفتار نمودن . (ناظم الاطباء). با یکدیگر عداوت و خصومت ورزیدن . (از متن اللغة). با یکدیگر عداوت کردن قوم . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تشریزلغتنامه دهخداتشریز. [ ت َ ] (ع مص ) عذاب کردن . || دشنام دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تسارسکویی - سلولغتنامه دهخداتسارسکویی - سلو. [ ک ُ س ِ ل ُ ] (اِخ ) از شهرهای روسیه که امروز نامش پوشکین است و از 1920 تا 1937 م . آن رادتسکویی سلو می نامیدند. این شهر در حوالی لنین گراد واقع است و در گذشته اقامتگاه تابستانی تزارهای روس
تسارسکویی - سلولغتنامه دهخداتسارسکویی - سلو. [ ک ُ س ِ ل ُ ] (اِخ ) از شهرهای روسیه که امروز نامش پوشکین است و از 1920 تا 1937 م . آن رادتسکویی سلو می نامیدند. این شهر در حوالی لنین گراد واقع است و در گذشته اقامتگاه تابستانی تزارهای روس