ترحلوالغتنامه دهخداترحلوا. [ ت َ ح َل ْ ] (اِ مرکب ) تَرَک حلوا که از آرد برنج و شکر و روغن درست کنند : چون کارد زنیش آنگه پیش تو بیفتدمانند دو کاسه که بود پر ترحلوا.ناصرخسرو (دیوان ص 499).
ترلوهلغتنامه دهخداترلوه . [ ت َ ل َ وَ/ وِ ] (اِ) راهی که گاه مرتفع و گاه مایل باشد. (ناظم الاطباء) (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 292 ب ).
ترلیهلغتنامه دهخداترلیه . [ ] (اِخ ) قصبه ٔ کوچکی است در ولایت خداوندکار از سنجاغ بروسه از کشورترکیه که تابع «مدانیه » است و در ساحل دریای مرمره واقع و دارای اسکله است . (از قاموس اعلام ترکی ج 3).