تذرعلغتنامه دهخداتذرع . [ ت َ ذَرْ رُ ] (ع مص ) پرگفتن و زیاده کردن کلام . || پاره پاره شدن چیزی بر قدر ذراع در طول . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). || تا ذراع درآمدن شتران در آبشخور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || اندازه
تدرعلغتنامه دهخداتدرع . [ ت َ دَرْ رُ ] (ع مص ) زره پوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). زره و مانند آن درپوشیدن . (زوزنی ). زره پوشانیدن . (دهار). پوشیدن مرد زره آهن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درع پوشیدن . (از المنجد): تدرع الدرع و بها؛ لبسها، و کذلک المِدرَعة و ربما قالوا تمدرع المدرعة کم
تدرهلغتنامه دهخداتدره . [ ت ُ رَه ْ ] (ع اِمص ) دفعو مدافعه . (المنجد) (اقرب الموارد). یقال : هو ذو تدره القوم ؛ ای الدافع عنهم . (اقرب الموارد). هو ذوتدره ؛ اذا کان هجاماً علی اعدائه من حیث لایشعرون . (المنجد). هو ذوتدرههم ؛ یعنی او راننده و دورکننده است از آنها و حمایت کننده . (منتهی الارب
تدریعلغتنامه دهخداتدریع. [ ت َ ] (ع مص )زره پوشانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). و نیز مدرعه و دراعه پوشانیدن کسی را. (منتهی الارب ). || پیراهن پوشانیدن زن را. || پیش برآمدن مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد
تدریهلغتنامه دهخداتدریه . [ت َ ] (ع مص ) زیاده کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || دگرگون و ناشناخت ساختن خود را برای کسی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ناشناخت ساختن خود را برای کسی . (اقرب الموارد).
متذرعلغتنامه دهخدامتذرع . [ م ُ ت َ ذَرْ رِ ] (ع ص ) پرگو. (آنندراج ). پرگو و پرحرف . (ناظم الاطباء). و رجوع به تذرع شود.
متذرعلغتنامه دهخدامتذرع . [ م ُ ت َ ذَرْ رِ ] (ع ص ) پرگو. (آنندراج ). پرگو و پرحرف . (ناظم الاطباء). و رجوع به تذرع شود.
مستذرعلغتنامه دهخدامستذرع . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استذراع . پنهان شده بوسیله ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استذراع شود.