تایر چهارفصلall-season tyre/ all season tyerواژههای مصوب فرهنگستانتایری با رویۀ بادوام و قدرت کشانش مناسب در جادههای خیس و خشک که حرکتی نرم و بیصدا دارد
برج خنککن ترwet cooling tower, evaporative cooling towerواژههای مصوب فرهنگستانبرجی که آب را با ریزافشانی و تبخیر براثر تماس مستقیم با جریان هوا خنک میکند
گشت عمومیpublic tour, retail tour, scheduled tour, per-capita tour, individual tourواژههای مصوب فرهنگستانگشتی برای عموم که در آن فرد بلیت خود را شخصاً تهیه میکند
گشت گروهیpre-formed tour, pre-formed group tour, charter tour, group tourواژههای مصوب فرهنگستانگشتی که اعضای آن با هم پیوندهای مشترک دارند و فردی از بین آنها بهعنوان سرگروه مسئولیت کارها را بر عهده دارد
مدیر گشتtour manager, tour escort, tour directorواژههای مصوب فرهنگستانفردی که از طرف گشتپرداز بر جریان سفر و اجرای گشتنامهها مدیریت و نظارت دارد
تارنتزلغتنامه دهخداتارنتز. [ رَ ت ِ ] (اِخ ) خطه ای در فرانسه واقع در قسمت علیای دره ٔ «ایزر» دارای معادن فراوان .
تارسوسلغتنامه دهخداتارسوس . (اِخ ) «تارس » . «طرسوس ». شهری به آسیای صغیر، مرکز کیلیکیه . رجوع به «تارس » و «طرسوس » شود.
تاراکونزلغتنامه دهخداتاراکونز. [ تارْرا ک ُ ن ِ ] (اِخ ) ایالت قدیمی و شمالی شبه جزیره ٔ اسپانیا که قسمتی از «قشتاله » (کاستیل ) و از توابع «بلنسیه » (والنسیا) است .
تأریقلغتنامه دهخداتأریق . [ ت َءْ ] (ع مص ) بی خواب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد) (زوزنی ).بیدار داشتن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تأریلغتنامه دهخداتأری . [ ت َ ءَرْ ری ] (ع مص ) (از «اری ») پس ماندن از چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || اقامت کردن و بند گشتن در مکانی . || شهد ساختن زنبوران عسل . || صواب چیزی جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تأربلغتنامه دهخداتأرب . [ ت َ ءَرْ رُ ] (ع مص ) بتکلّف زیرک شدن . || انکار نمودن . || سختی کردن در حاجت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).