بَلِفرهنگ واژگان قرآنبلکه (در عبارت "بَلِ ﭐدَّارَکَ "به دلیل رسیدن دو ساکن به هم حرف لام کسره گرفته است)
بل بل کردنلغتنامه دهخدابل بل کردن . [ ب ِ ب ِ / ب َل ْ ل ُ ب َ ل ْ / ب َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، سخت بسرعت و بگستاخی سخن گفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا).
بل دادنلغتنامه دهخدابل دادن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) در بازی بل و چفته ، اگر بل را با چفته طوری بزنند که طرف مقابل بتواند آن را در حال حرکت در هوا بگیرد، این عمل را بل دادن گویند. رجوع به بل و بل گرفتن شود.
بل گیریلغتنامه دهخدابل گیری . [ ب ُ ] (حامص مرکب ) عمل بل گرفتن . (از فرهنگ لغات عامیانه ). رجوع به بل گرفتن شود.