بوکلغتنامه دهخدابوک . (صوت ) بود که و باشد که ، در هنگام تمنا اظهار کنند و در عربی عسی و لعل گویند. (آنندراج ). مخفف بود که و باشد که ، باشد. کلمه ٔ تمنا است و بعربی عسی و لعل
بوبوکلغتنامه دهخدابوبوک . [ بو بوَ ] (اِ) هدهد. شانه سر. شانه سرک . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به پوپک شود. || نام گیاهی است که سیزاب نیز گویند. این گیاه گلدار دائمی از نوع ورونی
پرنامبوکلغتنامه دهخداپرنامبوک . [ پ ِ ] (اِخ ) ناحیه ای در برزیل ، ازسمت مشرق به اقیانوس اطلس و از سمت شمال به پاراهی با، ریوگراندونرت ، سه آرا و از سمت مغرب به پیوهی و ازسمت جنوب ب
تابوکلغتنامه دهخداتابوک . (اِ) مخارجه ٔ عمارت را گویند. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). بالاخانه ٔ کوچک که در بالا واقع شود و آن را مخارجه گویند، فرالاوی گفته : هوشم ز ذوق لطف سخنهای
تبوکلغتنامه دهخداتبوک . [ ت َ ] (اِ) طبقی باشد بر مثال دف . بقالان مأکولها در آنجا کنند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 259) . بمعنی اخیر تبوراک (تبنگ ) است . (فرهنگ جهانگیری ). طبق پ
تنبوکلغتنامه دهخداتنبوک . [ تَم ْ ] (اِ) کباده باشد و آن کمانی است بسیار کم زور.(برهان ) (از انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کباده که لیزم نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ) : کمان