بهتر شدندیکشنری فارسی به انگلیسیameliorate, amelioration, amendment, improve, meliorate, mend, progress
بهتر شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ر شدن، بهبود یافتن، خوبشدن وضع، روبهبهبود گذاشتن، رفاه بهدست آوردن، بازسازی شدن، پیشرفت کردن، بالیدن آدم شدن، اصلاح شدن بههم آمدن، التیام پیدا کردن، بهبود یافتن، خوب شدن، درمان شدن بالا آمدن، بالا کشیدن
بهترلغتنامه دهخدابهتر. [ ب َ ت َ ] (ع اِ) دروغ . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به بهتره شود.
بهترلغتنامه دهخدابهتر. [ ب ِ ت َ ] (ص تفضیلی ) (از: بِه ْ + تر، علامت صیغه ٔ تفضیلی ) نیکوتر. خوبتر. زیباتر. جمیل تر. (فرهنگ فارسی معین ). خوبتر و نیکوتر. زیباتر. شایسته تر و پسندیده تر. (ناظم الاطباء) : چیست از گفتار خوش بهتر که اومار را آرد برون از آشیان .<br
بهترلغتنامه دهخدابهتر. [ ب ُ ت ُ ] (ع ص ) مرد کوتاه . ج ، بَهاتِر. (منتهی الارب ) (از مهذب الاسماء) (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ). مرد کوتاه و زن کوتاه . (از ناظم الاطباء). مؤنث : بُهتُرَة. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ).
بحترلغتنامه دهخدابحتر. [ ب ُ ت ُ ] (اِخ ) قبیله ای است . (مهذب الاسماء). نام پدر قبیله ای از طی که پسر عتودبن عنیز است و از آن قبیله است ابوعباده ٔ شاعر. (منتهی الارب ). || نام محلی . (ناظم الاطباء).
betterدیکشنری انگلیسی به فارسیبهتر، شرط بندی کننده، کسی که شرط می بندد، بهتر کردن، بهتر شدن، بهبودی یافتن، بطور بهتر، بیشتر، برتر، خوبتر، نیکوتر، چیز بهتر، افضل
بهترلغتنامه دهخدابهتر. [ ب َ ت َ ] (ع اِ) دروغ . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به بهتره شود.
بهترلغتنامه دهخدابهتر. [ ب ِ ت َ ] (ص تفضیلی ) (از: بِه ْ + تر، علامت صیغه ٔ تفضیلی ) نیکوتر. خوبتر. زیباتر. جمیل تر. (فرهنگ فارسی معین ). خوبتر و نیکوتر. زیباتر. شایسته تر و پسندیده تر. (ناظم الاطباء) : چیست از گفتار خوش بهتر که اومار را آرد برون از آشیان .<br
بهترلغتنامه دهخدابهتر. [ ب ُ ت ُ ] (ع ص ) مرد کوتاه . ج ، بَهاتِر. (منتهی الارب ) (از مهذب الاسماء) (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ). مرد کوتاه و زن کوتاه . (از ناظم الاطباء). مؤنث : بُهتُرَة. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ).
بهترلغتنامه دهخدابهتر. [ ب َ ت َ ] (ع اِ) دروغ . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به بهتره شود.
بهترلغتنامه دهخدابهتر. [ ب ِ ت َ ] (ص تفضیلی ) (از: بِه ْ + تر، علامت صیغه ٔ تفضیلی ) نیکوتر. خوبتر. زیباتر. جمیل تر. (فرهنگ فارسی معین ). خوبتر و نیکوتر. زیباتر. شایسته تر و پسندیده تر. (ناظم الاطباء) : چیست از گفتار خوش بهتر که اومار را آرد برون از آشیان .<br
بهترلغتنامه دهخدابهتر. [ ب ُ ت ُ ] (ع ص ) مرد کوتاه . ج ، بَهاتِر. (منتهی الارب ) (از مهذب الاسماء) (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ). مرد کوتاه و زن کوتاه . (از ناظم الاطباء). مؤنث : بُهتُرَة. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ).