لغتنامه دهخدا
کبر. [ ک ِ ب َ ] (ع اِمص ) به زاد برآمدگی . (السامی ) (برهان ). بلند سالی . (برهان ). کلان سالی . پیری . (غیاث اللغات ). مقابل صغر.- کبر سن ؛ کلانی و کلانسالی . پیری . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سالخوردگی . (فرهنگ رازی ). بلندسالی . فزونی سال . (ن