لغتنامه دهخدا
بغاة. [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ باغی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). سرکشان . نافرمانان . و رجوع به باغی شود : و عجبتر آن است که امیرالمؤمنین (ع ) در وقتی که باجماع امت خلیفه بوده و با بغاة و طغاة حرب کرده است خواجه ٔ مجبر... تش