بخوریدنلغتنامه دهخدابخوریدن . [ ب ُ دَ ] (مص ) دیوانه شدن . (ناظم الاطباء). || پوسیده و فرسوده گردیدن . (آنندراج ).
دیو بخوریدنلغتنامه دهخدادیو بخوریدن . [ وْ ب ِ خوَ / خ ُ دَ ] (مص مرکب ) مخبط گشتن . مخبل گردیدن . رجوع به دیوبخوریده و نیز السامی فی الاسامی چ عکسی ص 73 شود.