بتةلغتنامه دهخدابتة. [ ب َت ْ ت َ ] (اِخ ) قریه ای در بلنسیه . (از معجم البلدان ).ابوجعفر ادیب منسوب به آن است . (از ناظم الاطباء).
بتةلغتنامه دهخدابتة. [ ب َت ْ ت َ ] (ع مص ) بریدن و قطع کردن . || عاجز کردن کسی را ازرسیدن به قافله . (منتهی الارب ). || بریده شدن . || فروماندن در راه . (منتهی الارب ).- || سکران لایبت امراً؛ یعنی بحیثی مست است که قطع و یکسو نمی کند کار را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نیت و
بتةلغتنامه دهخدابتة. [ ب َت ْ ت َ ] (هندی ، اِ) دستور فوق العاده ٔ سپاه در میدان جنگ . || جزر. مقابل مد. (ناظم الاطباء).
بطةلغتنامه دهخدابطة. [ ب َطْ طَ ] (اِخ ) ابوعبداﷲبن بطة عکبری مصنف ابانه است . (منتهی الارب ). عبیداﷲبن محمدبن محمدبن حمدان بن بطة العکبری حنبلی مصنف الابانة. وی از گروهی حدیث شنیده و ابوالقاسم بن البُسری و دیگران از وی حدیث شنیدند و بسال 387 هَ . ق . درگذشت
بطةلغتنامه دهخدابطة. [ ب َطْ طَ ] (ع اِ) یک مرغابی . (ناظم الاطباء). یکی بط یستوی فیه المذکر و المؤنث و لیست الهاء للتأنیث و انما هی لواحد من جنس . (منتهی الارب ). یکی بط خواه نر و خواه ماده . ج ، بطاط. معرب بت مذکر و مؤنث در وی یکسان است مانند حمامه و دجاجه تادر آن علامت تأنیث نیست بلکه
بیتةلغتنامه دهخدابیتة. [ ت َ ](ع اِ) قوت شبه . (منتهی الارب ). خورد و یکبار در شبانه روزی . (مهذب الاسماء). قوت شبانه . (ناظم الاطباء). || شب گذاری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
خبتةلغتنامه دهخداخبتة. [ خ ِ / خ َ ت َ ] (ع اِمص ) تواضع. خشوع . فروتنی . (متن اللغة) (معجم الوسیط) (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (البستان ) (لسان العرب ) (منتهی الارب ).
حبتةلغتنامه دهخداحبتة. [ ح َ ت َ ] (اِخ ) بنت مالک . صحابیه است . و قاضی ابویوسف شاگرد ابوحنیفه ٔ نعمان از اولاد او است .
سنبتةلغتنامه دهخداسنبتة. [ سَم ْ ب َ ت َ ] (ع اِ) روزگار و پاره ای از روزگار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به سنبة شود.
سبتةلغتنامه دهخداسبتة. [ س َ ت َ ] (اِخ ) شهر مشهوری است از شهرهای مرکزی بلاد مغرب . لنگرگاهش بهترین لنگرگاهی است در ساحل درکه در یک قطعه ٔ خاکی واقع شده و درمقابل جزیره ٔ اندلس است . در طرف گذرگاه واقع شده و نهر مستحکم و استواری است مانند مهدیه که در افریقا واقع شده است . (معجم البلدان ). شه