بتبکلغتنامه دهخدابتبک . [ ] (اِ) ضبطی دیگر از ببتک . پاره ای از خوشه ٔ انگور و خوشه ٔ خرما بود که چند دانه مانند خوشه ٔ کوچک یکجا جمع آمده باشد و آن را به زبان قزوینی ازغ گویند. (از فرهنگ جهانگیری ). و رجوع به ببتک شود.
تبکلغتنامه دهخداتبک . [ ت َ ] (اِ) در فرهنگ اسدی چ پاول هورن آمده : «تبک ، قز باشد که بجوراب و کلاه بافند. رودکی گفت : فاخته گون شد هوا ز گردش خورشیدجامه ٔ خانه بتبک فاخته گون آب .(فرهنگ اسدی . چ هورن ص 67). و نیز رجوع به