یقیناًفرهنگ مترادف و متضادالبته، بالقطع، بدرستی، براستی، بیتردید، بیشبهه، بیگمان، قطعاً، محققاً، مسلماً، مطمئناً
لجلاجفرهنگ فارسی عمید= لیلاج: ◻︎ لجلاج سخن بر این کهن نطع / خاقانی را شناس بالقطع (خاقانی: مجمعالفرس: لجلاج).
قطعاًفرهنگ مترادف و متضاداساساً، بالقطع، براستی، بهتحقیق، بهیقین، بیشک، بیشک، بیگمان، حتماً، حتمی، صددرصد، موکداً، محققاً، مسلماً، هرآینه، همانا، یقیناً
آوریلغتنامه دهخداآوری . [ وَ ] (ص نسبی ) موقن . مؤمن . معتقد. صاحب یقین . گرویده : کسی کو بمحشر بود آوری ندارد بکس کینه و داوری . ابوشکور. || یقین و درست . (صحاح الفرس ). || (ق ) بی خلاف . بالقطع :مردما