بالاجماعلغتنامه دهخدابالاجماع . [ بِل ْ اِ ](ع ق مرکب ) (از: ب + ال + اجماع ) همه باهم . بطور اجماع . (ناظم الاطباء). همگروه . و رجوع به اجماع شود.
بالإجماعِدیکشنری عربی به فارسیدسته جمعي , همه با هم , بالاجماع , به اتفاق آرا , متفقاً , اجماعاً , جملگي , يکسره (اجماعاً)
قَدَّموا اِسْتِقالاتِهِمْ بالإجماعِدیکشنری عربی به فارسیدسته جمعي استعفا دادند , همه با هم استعفانامه خود را تحويل دادند (استعفا کردند)