بایجوکلغتنامه دهخدابایجوک . (اِخ ) محمدبن ابی القاسم . (یادداشت مؤلف ). رجوع به محمدبن ابی القاسم شود.
باشی بوزوقلغتنامه دهخداباشی بوزوق . (ترکی ، اِ مرکب ) (مرکب از باش بمعنی سر و بوزوق بمعنی پریشان ) چریک . حشردسته ای از سربازان مخصوص سلاطین عثمانی که به خشونت معروف بودند و بخصوص در جنگهای کریمه شرکت داشتند.
بازقلغتنامه دهخدابازق . [ ] (اِخ ) نام محلی که شاؤل قبل از آنکه به یابیش جلعاد هجوم آور شود، عساکر خود را در آنجا جمع کرد. رجوع به کتاب اول سموئیل 11 : 8 و 9 شود. بعضی گمان برده اند که نزدیک