لغتنامه دهخدا
حطام . [ ح ُ ] (ع اِ)ریزه و شکسته ٔ هر چیزی خشک . (منتهی الارب ). گیاه خشک . ریزه ٔ کاه خرد شکسته شده . و ریزه ٔ گیاه و جز آن و ریزه ٔ هر چیز. (غیاث ). شکسته و ریزه ٔ گیاه و جز آن . (مهذب الاسماء). خرده و شکسته و پوسیده و ریزیده شده .قال اﷲ : ثم یکون ح