حتارلغتنامه دهخداحتار. [ ح ِ ] (ع اِ) غلاف قضیب . (منتهی الارب ). || چین جامه . || سر خریطه . || گرداگرد ناخن . || کناره ٔ گوش . حتار اُذُن ؛ گرداگرد گوش . || هرچه فراز گیرد چیزی را گرد وی . ج ، حُتر. || حلقه ٔ دُبُر یا آنچه ما بین دُبُر و قبل است یا خطی که میان خصیتین است . || آب چشم . || گر
اتآرلغتنامه دهخدااتآر. [ اِت ْ ] (ع مص ) اِتآر بصر؛ تیز نگریستن . (تاج المصادر بیهقی ). || در پی کسی نگران ماندن . || زدن کسی را بچوب دستی و عصا.
اثأرلغتنامه دهخدااثأر. [ اَ ءَ ] (ع ن تف ) کین کش تر.- امثال :اَثأرُ من قصیر ؛ یعنون قصیربن سعد اللخمی صاحب جذیمة الابرش و هو اول و یقال احدُ من ادرک ثأرَه وحده . (مجمع الأمثال میدانی ).
ایثارلغتنامه دهخداایثار. (ع مص ) ائثار، برگزیدن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) (تاج المصادر بیهقی ). غرض دیگران را بر غرض خویش مقدم داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برگزیدن یعنی منفعت غیر را بر مصلحت خود مقدم داشتن و این کمال درج
ایثارفرهنگ فارسی عمید۱. بذل کردن.۲. دیگری را بر خود برتری دادن و سود او را بر سود خود مقدم داشتن.۳. قوت لازم و مایحتاج خود را به دیگری بخشیدن.
ایثارفرهنگ فارسی معین[ ع . ] (مص م .) 1 - بخشیدن . 2 - دیگری را بر خود برتری دادن . 3 - از خود گذشتن .
ایثارلغتنامه دهخداایثار. (ع مص ) ائثار، برگزیدن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) (تاج المصادر بیهقی ). غرض دیگران را بر غرض خویش مقدم داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برگزیدن یعنی منفعت غیر را بر مصلحت خود مقدم داشتن و این کمال درج
ایثارفرهنگ فارسی عمید۱. بذل کردن.۲. دیگری را بر خود برتری دادن و سود او را بر سود خود مقدم داشتن.۳. قوت لازم و مایحتاج خود را به دیگری بخشیدن.