ایتنانلغتنامه دهخداایتنان . [ ت ِ ] (ع مص ) ائتنان . از سر گرفتن کار و آغاز کردن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
حتنانلغتنامه دهخداحتنان . [ ح َ ] (ع اِ) حتنال . گزیر. چاره . بُد: ما له عنه حتنان ؛ ای بد. (منتهی الارب ). او را گزیری نیست .
اتنانلغتنامه دهخدااتنان . [ اِ ] (ع مص ) دور شدن . (منتهی الارب ). || زادخواست گردانیدن . مانع بالیدگی شدن : اَتن ّ المرض ُ الصبی ؛زادخواست گردانید کودک را، یعنی کلان نمی گردد. (منتهی الارب ). || لاغر گردانیدن بیماری کسی را.