آچینلغتنامه دهخداآچین . (اِ) درختی عظیم با برگی کم عرض و طویل و گلی پنج برگ و سفید و خوشبوی ، و این درخت در اول گل آرد و سپس برگ کند و پوست بیخ آن مسهلی قوی است .
الاچیلغتنامه دهخداالاچی .[ اِ ] (اِ) هیل را گویند و به عربی قاقله ٔ صغار خوانند و به زبان هندی نیز هیل را لاچی گویند. (برهان ).سانسکریت الیکا . (حاشیه ٔبرهان چ معین از اشتینگاس )
الاچیق زدنلغتنامه دهخداالاچیق زدن . [ اَ زَ دَ ] (مص مرکب ) نصب نمودن الاچیق . بر پاکردن الاچیق . رجوع به آلاجق و اُلاجُق و اُلاچُق شود.
الاچیقلغتنامه دهخداالاچیق . [ اَ ] (اِ) در ترکی خانه ای است از نی و چوب . (آنندراج ). رجوع به آلاجق و آلاچیق و الاچق شود.
هاشملغتنامه دهخداهاشم . [ ش ِ ](اِخ ) آچین . پادشاه نشین غیرمستقل قدیم کشور سوماتراکه سابقاً در دست دولت هلند بوده است . دارای معادن و مواد نباتی ذیقیمت است . جمعیت آن 710000 تن
ابهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. = آلاچیق۲. جایی که طایفهای چادرهای خود را برپا ساخته و در آنجا زندگی میکنند.۳. [قدیمی، مجاز] طایفه؛ ایل.