آچینلغتنامه دهخداآچین . (اِ) درختی عظیم با برگی کم عرض و طویل و گلی پنج برگ و سفید و خوشبوی ، و این درخت در اول گل آرد و سپس برگ کند و پوست بیخ آن مسهلی قوی است .
الاچیلغتنامه دهخداالاچی .[ اِ ] (اِ) هیل را گویند و به عربی قاقله ٔ صغار خوانند و به زبان هندی نیز هیل را لاچی گویند. (برهان ).سانسکریت الیکا . (حاشیه ٔبرهان چ معین از اشتینگاس )
الاچیق زدنلغتنامه دهخداالاچیق زدن . [ اَ زَ دَ ] (مص مرکب ) نصب نمودن الاچیق . بر پاکردن الاچیق . رجوع به آلاجق و اُلاجُق و اُلاچُق شود.
الاچیقلغتنامه دهخداالاچیق . [ اَ ] (اِ) در ترکی خانه ای است از نی و چوب . (آنندراج ). رجوع به آلاجق و آلاچیق و الاچق شود.
آلاچیقفرهنگ انتشارات معین[ تر. ] ( اِ.)1 - نوعی خیمه که از پارچه - های ضخیم درست می کنند. 2 - سایبانی که میان باغ یا صحرا از شاخه های درخت و چوب سازند. آلاجق و آلاچق نیز گویند.
آلاچیقفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. نوعی از خیمه.۲. خانۀ چوبی و سایبانی از برگ و ساقۀ درختان که در باغ یا صحرا درست کنند.
آبیار (میراب)گویش اصفهانی تکیه ای: owyâr طاری: owyâr طامه ای: owyâr طرقی: owyâr کشه ای: owyâr نطنزی: owyâr
آبیاری کردنگویش اصفهانی تکیه ای: behenǰi طاری: het(mun) طامه ای: hetan طرقی: hitmun کشه ای: hitmun نطنزی: henǰâɂan