اِحْتَشَمَ مِنْدیکشنری عربی به فارسیخجالت کشيد از , حيا کرد از , شرم کرد از , شرمگين شد از , شرمسارِ … شد , خجالت زده ي … شد , سر افکنده ي … شد
احتشاملغتنامه دهخدااحتشام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) احتشام از؛ شرم داشتن از. بشکوهیدن از. استحیاء. (زمخشری ). || بخشم آوردن . (منتهی الارب ). || از کسی حشمت داشتن . (زوزنی ). حشمت داشتن از کسی . (تاج المصادر). || خداوند خدم و حشم شدن ببزرگی . خداوند خادمان و فوج (؟) بودن . (غیاث ). || شأن و شکوه .
اعتساملغتنامه دهخدااعتسام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نعل و موزه ٔ کهنه خریده پوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کفش و موزه ٔ کهنه گرفتن آنگاه پوشیدن . (از اقرب الموارد). || بچه آوردن گوسفند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بچه آوردن گوسفند و انداختن راعی
اعتصاملغتنامه دهخدااعتصام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بازماندن ازگناه به امید لطف پروردگار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). خود را از گناه محفوظ داشتن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). بازایستادن از معصیت . (تاج المصادر بیهقی ).بازایستادن از معصیت به امید لطف خدا. (از اقرب الموارد). نگاهداری شخص خویشتن را ا
اهتشاملغتنامه دهخدااهتشام . [ اِ ت ِ ] (ع مص )بجمله ٔ کف دست دوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به همه ٔ کف دست دوشیدن . (ناظم الاطباء). || همه ٔ شیر پستان دوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دوشیدن همه شیر پستان را. (ناظم الاطباء). || خوار گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).<br