افتان افتانلغتنامه دهخداافتان افتان . [ اُ اُ ] (ق مرکب ) حرکت ورفتار بطور افتادگی و بطور آرامی . (ناظم الاطباء).
هفتانلغتنامه دهخداهفتان . [ هََ ] (اِخ ) از قرای اصفهان . (معجم البلدان ). اکنون در استان اصفهان بدین نام دهی نیست .
هفتیانلغتنامه دهخداهفتیان . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش رزن شهرستان همدان که 98 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله ، لبنیات و انگور است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
افتانلغتنامه دهخداافتان . [ اِ ] (ع مص ) بشگفت آوردن چیزی کسی را. || در فتنه انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بفتنه افکندن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || ربودن زن دل را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
افتانلغتنامه دهخداافتان . [ اُ ] (نف ، ق ) مقابل خیزان . (آنندراج ). در حال افتادن . که افتد. (یادداشت بخط مؤلف ).
کمانهکشی اُفتانricochet (fr.), jeté (fr.), gettato (it.)واژههای مصوب فرهنگستانمعمولاً در کمانهکشی راست، ضربۀ کمانه بهنحویکه نیمۀ بالایی آن بر روی سیم انداخته شود و براثر وزن خود چندین بار بر روی سیم ارتعاش کند متـ . اُفتان
شنوایینگارة اُفتان تندشیبsharply falling audiogram,sharply falling curve,marked falling curve,steeply sloping audiogramواژههای مصوب فرهنگستانشنوایینگارهای که در آن کمشنوایی در بسامدهای بالاتر در هر اکتاو حدود 15 تا 20 دسیبل افزایش مییابد
شنوایینگارة اُفتان کمشیبgradual falling audiogram,gradual falling curve,slightly sloping audiogramواژههای مصوب فرهنگستانشنوایینگارهای که در آن کمشنوایی در هر اکتاو 5 تا 10 دسیبل کاهش مییابد
افتان خیزانلغتنامه دهخداافتان خیزان . [ اُ ] (ق مرکب ) در حال افتادن وخاستن . روشی چون روش طیر یا وحشی به تیرخسته . راه رفتن بسان مست ازپادرآمده . افتان و خیزان : بر کوه شدی و میزدی دست افتان خیزان چو مردم مست . نظامی .آخر آن مور میان بست
افتان افتانلغتنامه دهخداافتان افتان . [ اُ اُ ] (ق مرکب ) حرکت ورفتار بطور افتادگی و بطور آرامی . (ناظم الاطباء).
فتانلغتنامه دهخدافتان . [ ف ُ ] (نف ، ق ) افتان : دلش حیران شد از بی یاری بخت فتان ،خیزان ، ز ناهمواری بخت . نظامی .رجوع به افتان و افتادن شود.
کمانهکشی اُفتانricochet (fr.), jeté (fr.), gettato (it.)واژههای مصوب فرهنگستانمعمولاً در کمانهکشی راست، ضربۀ کمانه بهنحویکه نیمۀ بالایی آن بر روی سیم انداخته شود و براثر وزن خود چندین بار بر روی سیم ارتعاش کند متـ . اُفتان