انینلغتنامه دهخداانین . [ اَ ] (اِ) ظرفی سفالی مانند سبو و خمچه ٔ بزرگ که دوغ در آن کنند و بجنبانند تا مسکه (روغن و کره ) جدا گردد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (انجمن آرا).
انینلغتنامه دهخداانین . [ اَ ] (ع مص ) ناله کردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نالیدن . (از اقرب الموارد). نالیدن بیمار. (از المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ) ناله . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نصاب ).بانگ دردمند بخاطر درد. (از تعریفات سید جرجانی ):ماه نو منکسف در گلوی فاخته
مادۀ تبادل آنیونیanion-exchange materialواژههای مصوب فرهنگستانمادهای با قابلیت تبادل برگشتپذیر آنیون
الکاوندAl-Anonواژههای مصوب فرهنگستانانجمنی برای اجرای برنامۀ دوازدهقدمی متشکل از افرادی که در ارتباط مستمر با یک فرد الکلی بودهاند * واژۀ الکاوند از ادغام دو واژۀ الکل و خویشاوند، به قیاس با صورت لاتین آن، ساخته شده است
معتاوندNar-Anonواژههای مصوب فرهنگستانانجمنی برای اجرای برنامۀ دوازدهقدمی متشکل از افرادی که در ارتباط مستمر با یک فرد معتاد بودهاند * واژۀ معتاوند از ادغام دو واژۀ معتاد و خویشاوند، به قیاس با صورت لاتین آن، ساخته شده است
آنینلغتنامه دهخداآنین . (اِ) اَنین . نیم خم سفالین و کوچک که دوغ در آن کرده و جنبانند یعنی زنند تا کره ٔ آن جدا شود. تغار. تغارچه . نهره (بزبان آذری ). شیرزنه ، و آن خنوری بود که ماست در وی کنند و می جنبانند تا روغن آن گیرند. (از فرهنگ اسدی ، خطی ) : سبو و ساغر و آ
خوانینلغتنامه دهخداخوانین . [ خ َ ] (اِخ ) ناحیتی از غور است و اندر وی مقدار سه هزار مرد است . (حدود العالم ).
خوانینلغتنامه دهخداخوانین . [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خان ، لغت ترکی است و در اصل لقب پادشاهان ترکستانست والحال در لقب امراء مستعمل شده و فارسیان عربی دان این لفظ را بطور عربی جمع کرده اند. (آنندراج ). ج ِ خان ، و خان صورتی از خاقان است . (یادداشت بخط مؤلف ).
داءالثمانینلغتنامه دهخداداءالثمانین . [ ئُث ْ ث َ ] (ع اِ مرکب ) داءالمشایخ . اُبنه : زبونی (ذبولی ) که خیزد ز داءالثمانین تلافیش مشکل بود از پنیرک .اثیر اخسیکتی .
دارالمجانینلغتنامه دهخدادارالمجانین . [ رُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) خانه ٔ دیوانگان . تیمارستان . جایی که دیوانگان را در آن نگهدارند.