ژانسیولغتنامه دهخداژانسیو. (اِخ ) نام کرسی بخش «کروز» از ایالت ابوسن واقع در پلاتو دژانسیو دارای 885 تن سکنه .
انسولینلغتنامه دهخداانسولین . [ اَ ] (فرانسوی ، اِ) در اصطلاح شیمی و پزشکی ، ماده ایست که در بدن تولید گردد و قند خون را منظم سازد. (فرهنگ فارسی معین ).
انسولینفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) هورمونی که در بدن از سلولهای لوزالمعده تراوش میشود و داخل خون میگردد و مواد قندی را در بدن تنظیم میکند.۲. (پزشکی) دارویی که برای بیماران مبتلا به دیابت تجویز میشود.
انسولینفرهنگ فارسی معین( اَ سُ) [ انگ . ] (اِ.) ماده ای است که در بدن تولید گردد و قند خون را منظم سازد.
انسولینلغتنامه دهخداانسولین . [ اَ ] (فرانسوی ، اِ) در اصطلاح شیمی و پزشکی ، ماده ایست که در بدن تولید گردد و قند خون را منظم سازد. (فرهنگ فارسی معین ).
انسولینفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) هورمونی که در بدن از سلولهای لوزالمعده تراوش میشود و داخل خون میگردد و مواد قندی را در بدن تنظیم میکند.۲. (پزشکی) دارویی که برای بیماران مبتلا به دیابت تجویز میشود.
کلمانسولغتنامه دهخداکلمانسو. [ ل ِ س ُ ] (اِخ ) ژرژ سیاستمدار فرانسه . او در سال 1841 م . متولد شد و به سال 1929 م . درگذشت . یکی از نمایندگان چپ تندرو و سخنوری پرقدرت و با احساس بود و او را براندازنده ٔ دولت لقب داده بودند و پس
نهانسولغتنامه دهخدانهانسو. [ ن ِ / ن َ ] (اِ مرکب ) عالم پنهان . کنایه از عالم علوی است . (انجمن آرا) (آنندراج ).
فرهنگ زانسوreverse dictionary, reverse-order dictionaryواژههای مصوب فرهنگستانگونهای کتاب مرجع که در آن واژهها به شیوۀ الفبایی از حرف آخر به حرف اول مرتب شده است