التحاجلغتنامه دهخداالتحاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مضطر گردانیدن کسی را. || مشتبه گردیدن کار بر کسی . (منتهی الارب ).
التعاجلغتنامه دهخداالتعاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تفته و بی آرام گردیدن از اندوه و غم و جز آن . (منتهی الارب ).
التیاظلغتنامه دهخداالتیاظ. [ اِ ] (ع مص ) دشوار شدن حاجت ، یقال التاظت الحاجة التیاظا. (منتهی الارب ).
ملتحجلغتنامه دهخداملتحج . [ م ُ ت َ ح ِ ](ع ص ) پناه جوینده . (آنندراج ). آنکه پناه می گیرد. (ناظم الاطباء). || مضطرگرداننده و مجبورکننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || مشتبه و مختلط. (ناظم الاطباء). و رجوع به التحاج شود.