افشاکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط نده، افشاگر، مُقر، اقرارکننده، کاشف وحیشده، تعبیرکننده دم خروس شفاف
اکتشافیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال کتشافی، تجسسی، شناسایی، جوینده، یابنده، آزمایشی درپی، جویا آشکارکننده، افشاگر، افشاکننده
بیذرانیلغتنامه دهخدابیذرانی . [ ب َ ذَ نی ی ] (ع ص ) مرد بسیارگوی و افشاکننده ٔراز. (از منتهی الارب ). بیذار. رجوع به بیذار شود.
رازکشلغتنامه دهخدارازکش . [ ک َ /ک ِ ] (نف مرکب ) کشنده ٔ راز. بسطدهنده ٔ سرّ. منتشرکننده ٔ راز. || کسی که افشای راز کند. (آنندراج ). افشاکننده ٔ راز. خائن اسرار. (ناظم الاطباء).
بیذارلغتنامه دهخدابیذار. [ ب َ ] (ع ص ) رجل بیذار و بیذارة؛ مرد بسیارگوی و افشاکننده ٔ راز. (منتهی الارب ذیل ب ذر). البذر و البنذار و البیذارة و البیذرانی و التبذار؛ مرد بسیارگوی ، یقال : فلان هیذارة بیذارة؛ ای مهذار مبذر. (از اقرب الموارد).
حاکیازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه اکیاز، دال بر، اشارهکننده، خبردهنده، مشعر، معنیدار رمزی، صوری، مجسمکننده افشاکننده تأییدکننده، تعبیرکننده کنایهدار، رمزی، حاوی نشانه لابهلای حرفها، لابهلای صحبتها