خستگی اصطکاکیfretting fatigueواژههای مصوب فرهنگستانخستگی قطعهای که هم در معرض اصطکاک و هم تحت بار است و درنتیجه از عمر خستگی (fatigue life) آن کاسته میشود
خوردگی اصطکاکیfretting corrosionواژههای مصوب فرهنگستانتخریب در میانای سطوح درحالتماس به دلیل اثر توأم خوردگی و اصطکاک
بیکاری اصطکاکیfrictional unemploymentواژههای مصوب فرهنگستانبیکاری موقت ناشی از عملکرد ناقص بازار کار که عرضة مشاغل در آن با تمایل شغلی کارگران انطباق ندارد نیز: بیکاری گذرا transitional unemployment
رفتگی اصطکاکیfretting wear, frettingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رفتگی براثر حرکت ارتعاشی یا نوسانی با دامنۀ محدود که حاصل آن جدا شدن ذرات بسیار ریز از سطح تماس است
ساختواژۀ اشتقاقیderivational morphologyواژههای مصوب فرهنگستانحوزهای از ساختواژه/ صرف که به بررسی فرایندهای واژهسازی اختصاص دارد متـ . صرف اشتقاقی
تکواژ اشتقاقیderivational morphemeواژههای مصوب فرهنگستانتکواژی که با افزوده شدن به یک سازه غالباً مقولۀ دستوری آن را تغییر میدهد و واژۀ جدیدی میسازد
جداریختیapomorphyواژههای مصوب فرهنگستانحالت یا خصوصیت یا وضعیتی اشتقاقی که نشاندهندة وضعیت تکاملی جدیدی است
پایه 2base 3واژههای مصوب فرهنگستانواژه یا بخشی از واژه که در هر فرایند صرفی یا اشتقاقی وند جدیدی به آن اضافه شود
صورتسازformativeواژههای مصوب فرهنگستانتکواژ وابستهای که در تشکیل ستاک بهعنوان وند تصریفی و اشتقاقی به کار رود
غذنگلغتنامه دهخداغذنگ . [ غ َ ذَ ] (ص ) در فرهنگ نظام به معانی غدنگ (به دال ) آورده و به بیت همه چون غول بیابان ... استشهاد کرده و وجه اشتقاقی برای آن آورده است . رجوع به غدنگ شود.
اسم جامدلغتنامه دهخدااسم جامد. [ اِ م ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )نصیرالدین طوسی گوید: آن بود که از آن اشتقاقی نتوان کرد، مانند حیزبون و هیهات . (اساس الاقتباس ص 15).
ساختواژۀ اشتقاقیderivational morphologyواژههای مصوب فرهنگستانحوزهای از ساختواژه/ صرف که به بررسی فرایندهای واژهسازی اختصاص دارد متـ . صرف اشتقاقی
تکواژ اشتقاقیderivational morphemeواژههای مصوب فرهنگستانتکواژی که با افزوده شدن به یک سازه غالباً مقولۀ دستوری آن را تغییر میدهد و واژۀ جدیدی میسازد