اسکبةلغتنامه دهخدااسکبة. [ اُ ک ُب ْ ب َ ] (ع اِ) اُسْکُفّة. آستانه : اسکبةالباب ؛ ستانه ٔ در. (منتهی الارب ).
عسقبةلغتنامه دهخداعسقبة. [ ع َ ق َ ب َ ] (ع مص ) بی اشک گردیدن و بسته و سخت شدن چشم وقت گریه . (منتهی الارب ). جامد گشتن و خشک شدن چشم هنگام گریستن . (از اقرب الموارد).
عسقبةلغتنامه دهخداعسقبة. [ ع ِ ق ِ ب َ ] (ع اِ) خوشه ٔ خرد انگور منفرد پیوسته در بن خوشه ٔ کلان .(منتهی الارب ). خوشه ٔ کوچک چسبیده به ریشه ٔ خوشه و عنقود. (از اقرب الموارد). ج ، عِسقِب ، عَساقِب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
عسکبةلغتنامه دهخداعسکبة. [ ع ِ ک ِ ب َ ] (ع اِ) خوشه ٔ خرد انگور به خوشه ٔ بزرگ پیوسته ، و گویند که در آن ده حبه است . (از منتهی الارب ). عسقبة است و گویند ده حبه در آن است . (از اقرب الموارد). و رجوع به عِسْقِبة شود.
ستانهلغتنامه دهخداستانه . [ س َ ن َ / ن ِ ] (اِ) مخفف آستانه است . (آنندراج ). بمعنی آستانه است که جای کفش کندن باشد. (برهان ). اسفل در و آن را آستانه گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). آستانه . (اوبهی ):اسکبة الباب ؛ ستانه ٔ در. (منتهی الارب ) :</spa