اسوررلغتنامه دهخدااسورر. [ اِ وِرْ رِ ] (اِخ ) یکی از سلاطین نروژ. وی از سال 1185 م . تا 1202 حکمرانی داشت . آنگاه که خاندان او را قتل عام میکردند وی کودک بود، ناگزیر او را پنهان کردند و پرورش دادند و پس از نشو و نما به اصل و
اساریرلغتنامه دهخدااساریر. [ اَ ](ع اِ) ج ِ اَسْرار. جج ِ سرر. خطهاء کف ّ و پیشانی . (دستور اللغة). || اساریر وجه ؛ خطوط آن . || خوبی روی و هر دو رخسار. (منتهی الارب ).
اساریرفرهنگ فارسی معین( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ اَسرار. ججِ سِرُ به معنی خط های کف دست و پیشانی ، چین و شکن روی پوست چهره و دست .
اسپیروژیرفرهنگ فارسی معین(اِ رُ) ( اِ.) این گیاه سردستة آلگ های سبز است که جزو ریسه دارانند. به صورت نوارهای باریک تا 15 سانتیمتری در جوی های آب دیده می شود که معمولاً آن را جل وزغ خوانند. ریسه هایش به علت داشتن ماده کلروفیل سبز رنگند.