استیلدارکنندة کُندslow acetylatorواژههای مصوب فرهنگستانفردی که فرایند استیلدار کردن را بهکُندی انجام میدهد
استیلدارکنندهacetylatorواژههای مصوب فرهنگستانموجود زنده یا فردی که میتواند ترکیبات دارویی را در بدن خود استیلدار کند
استیلدارکنندة تندfast acetylatorواژههای مصوب فرهنگستانفردی که فرایند استیلدار کردن را بهسرعت انجام میدهد
دورکنندهلغتنامه دهخدادورکننده .[ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) که دور کند. که براند. آنکه کسی یا چیزی را دور سازد. (یادداشت مؤلف ). لاعن . (از منتهی الارب ): رجل مذب ؛ مرد بسیار دورکننده از حریم خود. (منتهی الارب ). رجوع به دور کردن شود.
همدورکنندهspeed synchronizer, synchronizer 1, synchromeshواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای در جعبهدندة دستی که با یکسان کردن سرعت دو چرخدنده امکان درگیر شدن آنها را فراهم میکند متـ . همدورساز
جعبهدندة همدورکنندهsynchromesh gearbox, synchromesh transmissionواژههای مصوب فرهنگستانجعبهدندهای که در آن برای یکسان کردن سرعت چرخدندههای محرک و متحرک از یک یا چند همدورساز در هر دنده استفاده میکنند متـ . جعبهدندة همدورساز