بختبرگشتهفرهنگ مترادف و متضادادبار، بدبخت، بدطالع، شوربخت، پیشانیسیاه، مدبر، مفلوک ≠ اقبالمند، بختور، خوشاقبال، ستارهدار
بداقبالفرهنگ مترادف و متضادادبار، بداختر، بدبخت، بدشانس، بدطالع، بیدولت، تیرهبخت، تیرهروز، شوربخت، نگونبخت ≠ خوشاقبال، خوششانس
بدبختیفرهنگ مترادف و متضادادبار، بداقبالی، بیطالعی، بیچارگی، تیرهروزی، تیرهبختی، سیاهبختی، سیهروزی، شوربختی، شوریدهبختی، ضراء، فلاکت، نکبت، نگونبختی ≠ بداقبالی، خوشبختی، خوششانسی، نیکبخت
تیرهبختیفرهنگ مترادف و متضادادبار، بدبختی، تیرهبختی، سیهروزی، تیرهروزی، شوربختی، فلاکت، نکبت ≠ خوشبختی
فلاکتفرهنگ مترادف و متضادادبار، استیصال، بدبختی، بیچارگی، تنگی، تیرهبختی، خواری، ذلت، شوربختی، ضراء، فقر، فلکزدگی، نکبت
نکبتفرهنگ مترادف و متضادادبار، بدبختی، تنگی، تیرهبختی، تیرهروزی، خواری، ذلت، رنج، سیهروزی، ضراء، فلاکت، مصیبت، نحوست، وبال ≠ سعادت
بداقبالیفرهنگ مترادف و متضادادباری، بدبختی، بدشانسی، تیرهبختی، تیرهروزی، شوربختی، نگونبختی ≠ خوششانسی
ادبارهلغتنامه دهخداادباره . [ اِ رَ ] (ع اِ) پوستی است از گوش شتر و جز آن که ببرند و بسوی پس بیاویزند، مقابل اقباله که پوست آویخته بسوی جلو است . پاره ای پوست که از گوش درآویخته ب
بداخترفرهنگ مترادف و متضاد۱. ادبار، بداقبال، بدبخت، بدطالع، بیطالع، طالعسوخته، بختبرگشته، شوربخت ≠ نیکاختر، خوشطالع ۲. شوم، نامبارک، نامیمون، نحس، نژنداختر ≠ مبارک، خوشیمن، مبارک، همایون
بدبختیلغتنامه دهخدابدبختی . [ ب َ ب َ ] (حامص مرکب ) ادبار و عدم مساعدت بخت و اقبال و بی نصیبی . (ناظم الاطباء). شقوة. شقاء. (منتهی الارب ) (دهار). شقاوت . (مهذب الاسماء). سیاه رو
فلاکتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل ت، ادبار، مصیبت، نکبت، تیرهروزی، سیهروزی، گرفتاری سخت، بلا، رنج روز بد، فاجعه ورطه بلایا، بلیه
پشت بدادنلغتنامه دهخداپشت بدادن . [ پ ُ ب ِ دَ ] (مص مرکب ) ادبار. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). دبور. || گریختن از میدان جنگ . فرار از خصم .
پشت کردنلغتنامه دهخداپشت کردن . [ پ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ادبار (مقابل رو آوردن ، اقبال ). استدبار. روی برگردانیدن . روی تافتن . رو برتافتن . رو تابیدن . تَولی . || گریختن (از جنگ د