ادبارفرهنگ مترادف و متضاد۱. بدبختی، سیهروزی، شوربختی، فلاکت، مفلوکی، نکبت، نگونبختی، واپسی، ۲. بداقبال، بیاقبال، سیهروز، مدبر، نگونبخت
ادبارلغتنامه دهخداادبار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ دُبر و دُبُر، بمعنی آینده پس و سپس و پشت و آخر هر چیز و ازپس آینده .- ادبارالسجود ؛ سنت شام : «...و سبح بحمد ربک قبل طلوع الشمس و قبل ا
ادبارلغتنامه دهخداادبار. [ اِ ] (ع مص ) پشت بدادن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). پشت دادن . (منتهی الارب ). سپس رفتن . || منهزم شدن در حرب . (مؤید الفضلاء). || پشت ریش گردیدن
ادبارواژهنامه آزاد(بادبری) ادبار، عدبار، عه د بار، ادبار؛ بد، به معنی زشت و ناپسند، خراب و بد. بیله ادبار یعنی اقوام بد.
ادبارفرهنگ انتشارات معین( اِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پشت کردن ، پشت به دشمن کردن و گریختن . 2 - (اِمص .) نگون بختی ، بدبختی . 3 - (ص .) نگون بخت ، سیه روز.
ادبارفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بختبرگشتگی؛ تیرهبختی؛ تیرهروزی: ◻︎ چون میگذرد کار چه آسان و چه سخت / واین یک دم عاریت چه ادبار و چه بخت (عنصری: ۳۱۰).۲. (صفت) [عامیانه] کثیف.۳. [قدیمی] پ
ادبارهلغتنامه دهخداادباره . [ اِ رَ ] (ع اِ) پوستی است از گوش شتر و جز آن که ببرند و بسوی پس بیاویزند، مقابل اقباله که پوست آویخته بسوی جلو است . پاره ای پوست که از گوش درآویخته ب