اخرنطاملغتنامه دهخدااخرنطام . [ اِ رِ ] (ع مص ) خشم گرفتن . (زوزنی ). غضبناک شدن . || روی تُرُش کردن . || گردن کشی کردن . (زوزنی ). تکبر نمودن . (منتهی الارب ). || بلند کردن بینی را. (منتهی الارب ).
خشمگین شدنلغتنامه دهخداخشمگین شدن . [ خ َ / خ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عصبانی شدن . برتافته شدن . از جا دررفتن . اِخرِنطام ، تَذَمﱡر؛ بخشم آمدن . بهم برآمدن . امتحاک . (یادداشت بخط مؤلف ) : ملک را کمان کجی راست شدز سودا بر او خشمگین خو