لغتنامه دهخدا
احرام . [ اِ ] (ع مص ) آهنگ حج کردن . || بحرمت شدن . در حرمتی که هتک آن روا نیست درآمدن . || حرام بکردن . (تاج المصادر). || به ماههای حرام درآمدن . در ماه حرام شدن . (تاج المصادر). || در حرم مکه یا مدینه درآمدن . در حرم شدن . (تاج المصادر). || اِحرام مراءة؛ حائض شدن او. || قم