فرهنگ فارسی عمید
۱. ریسمانی که خوشههای انگور یا میوۀ دیگر را به آن ببندند و از سقف خانه یا دکان یا جای دیگر آویزان کنند که تا زمستان بماند: ◻︎ چون برگ لاله بودهام و اکنون / چون سیب پژمریده بر آونگم (رودکی: ۵۲۶).۲. (صفت) هر چیز آویخته؛ آویزان.۳. (فیزیک) جسم سنگینی که به ریسمان آویزان کنند و حرکتی متناوب