لغتنامه دهخدا
دمبدم . [ دَ ب ِ دَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) نفس بنفس و لحظه بلحظه و پی درپی و هر زمان و هر وقت و بسیار بار و اکثر اوقات . (ناظم الاطباء). ترجمه ٔ آناًفآناً و دمادم . (آنندراج ). در هر لحظه . پیاپی . هر لحظه . هر نفس . لاینقطع. پشت سر هم (زمانی ). پیوسته . (یادداشت مؤلف ). دمادم