اشنالغتنامه دهخدااشنا. [ اَ ] (اِ) گوهر گرانمایه . (برهان ). گوهر گرانبها. (سروری ) (فرهنگ اسدی ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ) (آنندراج ). درمجمع الفرس بمعنی جواهر ذی قیمت است . (ش
اشنعلغتنامه دهخدااشنع. [ اَ ن َ ] (ع ص ) زشت : یوم اشنع؛ روز بد و زشت . (منتهی الارب ). شنیع. شَنِع. || (ن تف )شنیعتر. زشت تر. بدتر و قبیح تر. (آنندراج ) (غیاث ).
اشنافرهنگ انتشارات معین( ~.) (اِ.) = آشنا: 1 - (اِ.) شنا، شناوری ، آب ورزی . 2 - (ص فا.) شنا کننده ، شناگر.