گشتاور مرکزیcentral momentواژههای مصوب فرهنگستانامید ریاضی یا مقدار میانگین توانی از تفاضل یک متغیر تصادفی از میانگین آن
گشتاور مرکز فشارcentre of pressure momentواژههای مصوب فرهنگستانحاصل برایند نیروی وارد بر بال یا مقطع و بازۀ میان مرکز فشار و لبۀ حمله
ضریب گشتاور مرکز فشارcentre of pressure moment coefficientواژههای مصوب فرهنگستانحاصل برایند نیروی وارد بر بال و بازۀ میان مرکز فشار و لبۀ حمله، تقسیم بر فشار دینامیکی
تورانیانلغتنامه دهخداتورانیان . (اِخ ) کلیه ٔ مردم اورال آلتائی که در آسیای مرکزی و شمالی و در شمال کشور ایران سکونت دارند و اقوام هن و مجار و ترک از این قومند. (از لاروس ). مردم تو
گیلان غربلغتنامه دهخداگیلان غرب . [ ن ِ غ َ ] (اِخ ) یکی از بخشهای سه گانه ٔ شهرستان شاه آباد. مشخصات آن به شرح زیر است : از طرف شمال ، به بخشهای سرپل ذهاب ، کرند مرکزی ، شاه آباد، ا
پای برجایلغتنامه دهخداپای برجای . [ ب َ ] (ص مرکب ) پابرجا. استوار. ستوار. پایدار. ثابت . مستقیم . راسخ . ایستاده . محکم . وطید. ثابت قدم : چو گفتار پیران بران سان شنیدسپه را همه پای
شگفتیلغتنامه دهخداشگفتی . [ ش ِ گ ِ ] (حامص ، اِ) تعجب . (ناظم الاطباء). شگفت . (آنندراج ). استعجاب . (یادداشت مؤلف ) : شگفتی در آن بود کاسب سیاه نمی داشت خود را ازآتش نگاه . فر
بلندیلغتنامه دهخدابلندی . [ ب ُ ل َ ] (حامص ، اِ) برآمدگی ، نقیض پستی و کوتاهی . (ناظم الاطباء). برشدگی . شُموخ . عَرار. عَلاوة. عِلْو یا عُلُوّ. قُردَوة. قِنی ̍ : گشاده شود کار