تارکانواژهنامه آزاد(ترکی) تاریخان؛ محترم. || (ترکی باستانی) پادشاه، قوی، بزرگ؛ تارکان، به این معنی، در زمان امپراطوری خزرها نیز کاربرد فراوان داشته است. || اسم روستایی از توابع بخ
آرتانواژهنامه آزادنام برادر داریوش و پسر ویشتاسب 2.در زبان آذری به معنی:در حال فزونی و افزایش(نام پسرانه) پر برکت
تارکانواژهنامه آزاد(ترکی) تاریخان؛ محترم. || (ترکی باستانی) پادشاه، قوی، بزرگ؛ تارکان، به این معنی، در زمان امپراطوری خزرها نیز کاربرد فراوان داشته است. || اسم روستایی از توابع بخ
ژاژواژهنامه آزادهمان نسخ، همارز واگذاردن و تاراندن و کنارزدن. میتوانیم برابر منسوخ و دربرابر ناسخ هم بگذاریمش. پس ناسخ و منسوخ را دیگر ژاژا و ژاژ گوییم. کلام بیهوده
مهرشادواژهنامه آزادخورشید تابان. پرتوی روشنای خورشید. سرشار از مهر و محبت مهر به معنای خورشید است. شاد هم به معنای شادی شوق و شعف است. و در کل دو معنی دارد 1-خورشید شاد 2-به معنای