تهیه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی تهیه کردن، آوردن، انتقال دادن، دادن عاریه دادن، قرض دادن، وامدادن توزیع کردن، پخش کردن فراهم کردن، تدارک دیدن، راه انداختن
آماده کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی کردن، حاضرکردن، مهیاساختن، فراهم کردن، انبارکردن بهپیشفرستادن، روانه کردن، منظم کردن تأمین کردن، گرد آوردن، جمع کردن کاشتن
مانع شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ممانعت کردن، سنگانداختن، مداخله کردن، چوب لای چرخ کسی یا کاری گذاشتن، آچمز کردن، گیر دادن، پیلهکردن مسدود کردن، مانع فراهم کردن
باعث شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت شدن، موجب شدن، موجباتچیزی را فراهم کردن، اساس نهادن، بالا آوردن، بار آوردن، ایجاد کردن، خلق کردن، تولید کردن هستی دادن، آفریدن، بهوجود آوردن ابداع
کافی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی دن، بس بودن، کفایتکردن، جواب دادن، راضی کردن، بهنصابرسیدن، حداقل لازمرا فراهم کردن، بهاندازه بودن، تکمیل بودن، کامل شدن، نمرۀقبولی آوردن،