حرامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص ، قدغن (غدغن،غدقن)، قاچاقی، تحریمشده، جلوگیریشده، غیر قانونی، تابو، ناگفتنی ناروا، ناشایست، بیجا، ناشایسته، منکر، نامشروع، خلاف شر
تکذیبشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال شده، نامقبول، مورد اختلاف، حرام، انکارشده منفی، اعتراضآمیز باورنکردنی
ممنوعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) قدغن، مسدود، غیرمجاز، حرام، غیرقانونی موقوف منعشده، محدودشده، دستوپابسته، زندانی، کتبسته، دستتنها، خسته بارشده
قدغن کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص کردن، ممنوع داشتن، جلوگیری کردن، وتوکردن، حرام اعلام کردن، تحریم کردن، بایکوت کردن، منع کردن، امتناع کردن، لغو کردن
غیرقانونیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات غیرقانونی، خلاف قانون، نامشروع، غصبی بیقاعده، نامنظم، بیرویه قدغن، حرام، ناحق منسوخ قابل اتهام