مغرمفرهنگ مترادف و متضاد۱. وامدار، مقروض، مدیون ۲. غرامتگیرنده، تاوانستان ۳. گرفتار، شیفته، اسیر محبت
مغمومفرهنگ مترادف و متضاداندوهزده، اندوهناک، اندوهگین، حزین، غصهدار، غمزده، غم رسیده، غمکش، غمگین، غمناک، غمنین، گرفته، متاثر، متاسف، محزون، مهموم، ناشاد ≠ خرم، خوش