معنی فاضل شدن | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

حکیم، خردمند، دانا، دانشمند، دانشور، عالم، علامه، علیم، فرهیخته ≠ بیخرد، جاهل، نادان

۱. عامل، عملگر، کنا، کنشگر، کننده ۲. تاثیرگذار ≠ تاثیرپذیر، قابل، مفعول

۱. شگون، مروا، نفوس ۲. استخاره، تطیر، تفال ۳. کپه ۴. بخت، طالع

۱. بینش، حکمت، دانایی، دانش، علم، فرهنگ، کمال، معرفت ۲. برتری، رجحان ۳. افزونی، زیادت ۴. احسان، بخشش، کرم، منت

۱. باسوادشدن، تحصیل کردن، درس خواندن، تحصیل کردن ۲. فاضل شدن، عالم شدن، سواددار شدن

۱. اختر، اقبال، بخت، دولت، شانس، فال، هور ≠ ادبار ۲. نصیب، قسمت، سرنوشت ۳. برآینده، ≠ افولکننده، آفل، طلوعکننده، شارق

بخرد، خردمند، دانا، عاقل، فاضل، فرزانه ≠ نادان

۱. باتقوا، متقی ۲. باکمال، دانشمند، فاضل ۳. فضیلتدار ≠ بیفضیلت

۱. کافی ۲. محاسب ۳. والا گهر ≠ بدنژاد ۴. بزرگمنش، بزرگوار ۵. فاضل، باکمال ۶. دادوستد، معامله ۷. شمار، شماره