زحمتفرهنگ مترادف و متضاد۱. عذاب، مزاحمت، مشقت ۲. تعب، تقلا، رنج، سختی، کد ۳. آزار، رنجه، محنت ۴. تصدیع، دردسر
مزاحمتفرهنگ مترادف و متضاد۱. آزار، آزردن، اذیت، تزاحم، رنجه، زحمت ۲. تصدیع، دردسر، صداع ۳. پاپوش، گرفتاری ۴. زحمت دادن، دردسر دادن، مصدع بودن
مزاحم شدنفرهنگ مترادف و متضادزحمتدادن، مصدع شدن، موجبات زحمت فراهم کردن، زحمتافزا شدن، اذیت کردن، دردسر دادن، مایهزحمت شدن، تصدیع دادن
تصدیعفرهنگ مترادف و متضاد۱. اذیت، تزاحم، دردسر، زحمت، صداع، مزاحمت ۲. درد سر دادن، باعثزحمت شدن، مزاحم شدن، مصدع شدن